مطالعات فرهنگی اکسپریمانتال
مطالعات فرهنگی اکسپریمانتال
بنا به دیدگاهی کلٌی نسبت به فرهنگ و روش شناخت آن بنا به انسان شناسی ، انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، و نهایتا" انسانشناسی فرهنگی ، متوجٌه معادل روش اخیر الذکر می شویم که به « مردم شناسی » شهرت یافته است ؛ و نخستین بخش از مطالعات بنیادی ما در باره فرهنگ را تشکیل می دهد . منتهی :
1 - سبک مطالعات ما در این مورد بیشتر تجربی یا به اصطلاح اکسپریمانتال است ( که البته این روش دقیقا" به همان معنی آزمایش و تجربه در علوم تجربی نیست ؛ با روشهای تجربی تحقیق در علوم اجتماعی نیز مطابقت نمی کند و به این ترتیب می توان آنرا روش آزاد ، روش ابتکاری ، هنر تحقیق و امثال آنها نام نهاد . در این روش چون هر پدیده در میان یک مردم اتفاقی نیست که عمومیت داشته باشد و مشمول معرفت عمومی و روش های عمومی تحقیق قرار گیرد و نهایتا" یک پدیده خاص است روش مطاللعه خاص خود را نیز می طلبد .)
2 - با قبول اصول مردم شناسی ، خود را به هیچ حوزه و مکتبی در این خصوص محدود نمی سازیم .
درست است که مردم شناسی به عنوان روشی برای شناخت فرهنگ به دو جنبه از پدیده های زندگی انسانی توجٌه دارد :
1 - اشتراکات بین تمام حامعه ها ، اقوام و طوایف یا به لفظ مرجٌح ما مردمان جهان
2 - افتراقات میان سبک زندگی مردمان جهان
امٌا در واقع ، و به خصوص از جنبه ی فرهنگ ، نفطه ی ثقل بر شناخت افتراقات بین مردمان جهان است . روشهای کنونی مردم شناسی نیز حاصل مطالعات مردم شناسان در جامعه ها ، اجتماعات و گروه های محلٌ زندگی دائم یا موقٌت آن ها است که نتیجه اش را روش مطالعه = مردم شناسی ایشان تشکیل داده است . حال آیا روش های آن جوامع که مسلما" سبک زندگی و پدیده های انسانی - اجتماعی متفاوتی با سبک و مشخصات زندگی ما داشته اند در مطالعات فرهنگی ما موجٌه است ؟
به نظر ما قواعد مردم شناسی ترجمه شده به فارسی به عنوان تجربیات دیگران در شناخت سایر جوامع ارزشی بسیار بسیار زیاد دارند ؛ امٌا نمی توانند به عنوان دستور العمل هائی قاطع و باصطلاح طابق النعل بالنعل مؤثر واقع شوند ؛ و در مردم شناسی همچنان که سبک زندگی هر مردمی از سایر مردمان متفاوت است روش مطالعه ی آن هم تا حدودی از درون آن نشآت می گیرد و چه بسا روشی جدید یا نسبتا" جدید در مردم شناسی را نیز مبدع می شود .