در اوضاع و شرایط حاضر اولویت با فرهنگ است + عکس
« شکم گرسنه منطق نمی شناسد » ؛ اوٌل از همه باید به خورد و خوراک مردم رسید . « مازلو » ی مشهور هم وقتی از زندگی شرح می دهد و نیز ها یاضروریات و لوازم آن را به ترتیب : حیاتی - اساسی - متداول - ثانویه - و... می شمارد ابتدا از خورد و خوراک و پوشاک و مسکن نام می برد ؛ و این موضوع درمد ٌ نظر تمام علمای علوم اجتماعی در تمام زمانها و تمام مکانها بوده است که از « اقتصاد » به عنوان زیر بنای جامعه و « اجتماع » نام برده اند و زمانی این ضرورت به ثبوت می رسد که در جریان جنگی خانمانسوز چون جنگ تحمیلی قرار گرفته باشیم یا قحطی هائی که در ازمنه قدیم به وجود آمده است و هم اکنون هم ایجادش توسط برخی از ناآگاهانی که اتفاقا" خود را مردی از مردم ! معرفی می کنند هیچ بعید نیست .
امٌا اولویت اقتصاد بستگی به اوضاع یک اجتماع دارد : آیا مردم ما هم اکنون چون سودانی ها سرِ گرسنه به بالین می گذارند ؟ چون سومالی ها برهنه ، یا لااقل پا برهنه مانده اند ؟ بدون مسکن چون هندیان در کنار خیابان می خوابد ؟!.
یاآنکه شکم سیر ، یا بعضا" بسیار سیرِ برخیشان تولید مسئله کرده است : مسائلی چون دزدی و راهزنی که بعضا" تقریبا" وجود نداشته اند و نه تنها مسئله ، بلکه معضلاتی اجتماعی شده اند .
از شهری مثال می زنیم که همین پنجاه - صد سال پیش :
- شاید سالم ترین و صالح ترین مردم جهان را از نظر اخلاقی داشته است ؛ مردمی که به زحمتکشی و قناعت به حق خود شهره بوده اند و به منظور کسب معاش بدون انحراف و توسل به خطا و خشونت به هرکجای جهان مهاجرت و مسافرت می کرده اند . در تهران 50 سال قبل مشهور بود : « یزدی همه جا پیدا می شود مگر در جهنٌم ».
- یزد به عنوان امن ترین شهر ایران و یکی از امن ترین شهر های جهان شناخته می شد .
یزدِ دارالعباده ، با مردمانی ساخته و پرداخته شده نسل اندر نسل ، از جمله در روضه خوانی ها و توسط واعظانی متعظ و عارف از مکتب آقا سید یحیی - آقا میر سید علی و... که تقریبا" همگی « شریف » بودند و مورد فخر بازماندگان خود ...
و حال :
سرقت کیلویی طلا در راهزنی مسلحانه جاده یزد
کد خبر تابناک یزد : ۲۹۳۲۷۸تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۹19 June 1395
به گزارش تابناک یزد،این مرد گفت: چند سال است در زمینه فروش طلای کیفی فعالیت دارم. به شهری رفتم و چند کیلو طلا خریدم و داخل کیف گذاشتم تا پس از بازگشت به یاسوج طلاها را به مغازه چند طلافروش ببرم و به آنها بفروشم ...
....در میانه راه ناگهان چهار مرد که همگی مسلح بودند و نقاب به چهرههایشان زده بودند راهم را سد کردند..
آیا این چهار نفر که نقابشان نزد پلیس برداشته شد از فرهنگ اصیل شهر یزد و اصولا" از این خطٌٌه بودند ؟ یا از مهاجران ؟ هویتشان فاش شد ؟! عکسشان منتشر ؛ تا حدودی به این وسیله متنبه ، و محض پیشگیری های بعدی به مردم شناسانده شدند ؟